دل بشد از دست دوست را به چه جویم


دل بشد از دست دوست را به چه جویم

دل بشد از دست دوست را به چه جویم


دل بشد از دست دوست را به چه جویم

دل بشد از دست دوست را به چه جویم


دل بشد از دست دوست را به چه جویم

دل بشد از دست دوست را به چه جویم


نطق فروبست، حال دل به چه گویم

نطق فروبست، حال دل به چه گویم
نطق فروبست، حال دل به چه گویم
نطق فروبست، حال دل به چه گویم
نطق فروبست، حال دل به چه گویم
نطق فروبست، حال دل به چه گویم
نطق فروبست، حال دل به چه گویم
نیست کسم غم گسار، خوش به که باشم
نیست کسم غم گسار، خوش به که باشم
نیست کسم غم گسار، خوش به که باشم
نیست کسم غم گسار، خوش به که باشم
نیست کسم غم گسار، خوش به که باشم
نیست کسم غم گسار، خوش به که باشم
نیست کسم غم گسار، خوش به که باشم
هست غمم بی کنار لهو چه جویم
هست غمم بی کنار لهو چه جویم
هست غمم بی کنار لهو چه جویم
هست غمم بی کنار لهو چه جویم
هست غمم بی کنار لهو چه جویم
هست غمم بی کنار لهو چه جویم
هست غمم بی کنار لهو چه جویم
چون به در اختیار نیست مرا بار
چون به در اختیار نیست مرا بار
چون به در اختیار نیست مرا بار
چون به در اختیار نیست مرا بار
چون به در اختیار نیست مرا بار
چون به در اختیار نیست مرا بار
چون به در اختیار نیست مرا بار
گرد سرا پردهٔ مراد چه پویم
گرد سرا پردهٔ مراد چه پویم
گرد سرا پردهٔ مراد چه پویم
گرد سرا پردهٔ مراد چه پویم
گرد سرا پردهٔ مراد چه پویم
گرد سرا پردهٔ مراد چه پویم
گرد سرا پردهٔ مراد چه پویم
زخم بلا را چو کعبتین همه چشمم
زخم بلا را چو کعبتین همه چشمم
زخم بلا را چو کعبتین همه چشمم
زخم بلا را چو کعبتین همه چشمم
زخم بلا را چو کعبتین همه چشمم
زخم بلا را چو کعبتین همه چشمم
زخم بلا را چو کعبتین همه چشمم
زنگ عنا را چو آینه همه رویم
زنگ عنا را چو آینه همه رویم
زنگ عنا را چو آینه همه رویم
زنگ عنا را چو آینه همه رویم
زنگ عنا را چو آینه همه رویم
زنگ عنا را چو آینه همه رویم
زنگ عنا را چو آینه همه رویم
از در من عافیت چگونه درآید
از در من عافیت چگونه درآید
از در من عافیت چگونه درآید
از در من عافیت چگونه درآید
از در من عافیت چگونه درآید
از در من عافیت چگونه درآید
از در من عافیت چگونه درآید
چون نشود پای محنت از سر کویم
چون نشود پای محنت از سر کویم
چون نشود پای محنت از سر کویم
چون نشود پای محنت از سر کویم
چون نشود پای محنت از سر کویم
چون نشود پای محنت از سر کویم
چون نشود پای محنت از سر کویم
بس که شدم کوفته در آتش اندوه
بس که شدم کوفته در آتش اندوه
بس که شدم کوفته در آتش اندوه
بس که شدم کوفته در آتش اندوه
بس که شدم کوفته در آتش اندوه
بس که شدم کوفته در آتش اندوه
بس که شدم کوفته در آتش اندوه
گوئی مردم نیم که آهن و رویم
گوئی مردم نیم که آهن و رویم
گوئی مردم نیم که آهن و رویم
گوئی مردم نیم که آهن و رویم
گوئی مردم نیم که آهن و رویم
گوئی مردم نیم که آهن و رویم
گوئی مردم نیم که آهن و رویم
تیره شد آبم ز بس درنگ در این خاک
تیره شد آبم ز بس درنگ در این خاک
تیره شد آبم ز بس درنگ در این خاک
تیره شد آبم ز بس درنگ در این خاک
تیره شد آبم ز بس درنگ در این خاک
تیره شد آبم ز بس درنگ در این خاک
تیره شد آبم ز بس درنگ در این خاک
کاش اجل سنگ بر زدی به سبویم
کاش اجل سنگ بر زدی به سبویم
کاش اجل سنگ بر زدی به سبویم
کاش اجل سنگ بر زدی به سبویم
کاش اجل سنگ بر زدی به سبویم
کاش اجل سنگ بر زدی به سبویم
کاش اجل سنگ بر زدی به سبویم
بخت ز من دست شست شاید اگر من
بخت ز من دست شست شاید اگر من
بخت ز من دست شست شاید اگر من
بخت ز من دست شست شاید اگر من
بخت ز من دست شست شاید اگر من
بخت ز من دست شست شاید اگر من
بخت ز من دست شست شاید اگر من
نقش امید از رخ مراد بشویم
نقش امید از رخ مراد بشویم
نقش امید از رخ مراد بشویم
نقش امید از رخ مراد بشویم
نقش امید از رخ مراد بشویم
نقش امید از رخ مراد بشویم
نقش امید از رخ مراد بشویم
چون دل خود را به غم سپارم ازین روی
چون دل خود را به غم سپارم ازین روی
چون دل خود را به غم سپارم ازین روی
چون دل خود را به غم سپارم ازین روی
چون دل خود را به غم سپارم ازین روی
چون دل خود را به غم سپارم ازین روی
چون دل خود را به غم سپارم ازین روی
دشمن خاقانیم مگر که نه اویم
دشمن خاقانیم مگر که نه اویم
دشمن خاقانیم مگر که نه اویم
دشمن خاقانیم مگر که نه اویم
دشمن خاقانیم مگر که نه اویم
دشمن خاقانیم مگر که نه اویم
دشمن خاقانیم مگر که نه اویم